گرچه این مطلب رو پس از آروم و قرار کرفتن اون همه تکاپو و میانه های شیفت شبی که وارد هفتم بهمن شده مینویسم ولی امروز از آن روزهای خوب بود :)
از آن روزهایی که دوباره کلی انگیزه و حس خوب میگیری برای ادامه و دویدن.
بعد از تموم شدن شیفت شب ، مستقیم رفتم بیمارستان جدیدی که دو روز پیش تماس گرفته بودن که امروز برای مصاحبه برم! از بیمارستان هایی که همیشه دوست داشتم اونجاکار کنم .:)
بعد از رسیدن دیدم این فقط من نیستم که دعوت به مصاحبه شدم ، چون قبلش فکرمیکردم با نوجه به رزومه ای که دارم از معدود کسانی هستم که شانس دعوت برای مصاحبه رو دارم که دیدم نه اینجوریام نبوده .
خلاصه جمعی دیگر از پیراپزشکان محترم آنجا مثل ما ول معطل بودند . وقتی رسیدم ده تا برگه دادند که پر کنم . که سه برگ اون آزمون تخصصی بود . برگه های دیگه رو که پرکردم ، نوبت به آزمون رسید . اولیرو زدم، دومی رو ، سومی رو ، تا آخر همه رو تو پنج دقیقه زدم :) بعد گفتن منتظر باشین ، وقتی ورقه های منو تصحیح میکرد هی برمیگشت زیر چشمی به من نگاه میکرد:/ گفتم معلوم نیس چه گندی زدم اینجوری نگاه میکنه یارو:/ خلاصه اینکه بعد از یک ساعت انتظار، اسم منو صدا زدن که برای مصاحبه حضوری برم تو دفتر! وقتی وارد شدم اول یه جوری نگاه کرد و با تعجب پرسید: نوزده از بیست ؟! تقلب کردی ؟!؟! گفتم نه ! مگه میشد اصلا ؟ راستی کدومو غلط زدم مگه ؟ یه نگاه به بغل دستیش کرد، نتونست جلوی خنده شو بگیره و گفت چقدرم به خودش مطمئنه!!! سوالو آورد بعد دیدم اینو هم درست زدم و براشون توضیح دادم که چرا اینم درسته و شدم بیست از بیست :))) تا دفعه ی دیگه به نوزده از بیست ما انگ تقلب نزنند ://
بعد از چن تا سوال جواب حضوری نتیجه این شد که هم اونا از رزومه و نتایج من خرکیف شده بودن و هم من :)))
که گفتن از سر ماه میتونید کارتونو شروع کنید :)
خلاصه اینکه از سر ماه باید همزمان در سه بیمارستان کار کنم که ان شا الله با شروع سال جدید از یکی از قبلیا استعفا میدم و همین جدیده رو می چسبم :)
درباره این سایت